گوش سوراخ کردن
چند روزی بود که همسرم داشت روی مخ من کار می کرد تا گوشهای تبسم عزیزم رو سوراخ کنیم......واسم خیلی سخت بود.....دوباره گریه کردن تبسم رو ببینم....انقدر شوهرم گفت و گفت تا من تسلیم شدم ... قبلش خوب گریه هامو کردم تا اونجا گریه نکنم.....8 بهمن 92 تبسم رو به یه کلینیک کودکان بردیم ....دلم می خواست یه اتفاقی بیفته و ما بر گردیم خونه.....بالاخره دکتر دیدش و رفتیم گوشواره انتخاب کردیم و ..... من دیگه داخل نرفتم ووووو الاهی بمیرم صدای گریه اش رو بیرون شنیدم منم با دخترم گریه کردم ....... وقتی بغلش کردم آروم بود .... ولی تا چشمش به من افتاد زد زیره گریه و قتی رفت زیره سینم اول کلی غر غر کرد و بعد محکم شیر خورد فکر کنم هرچی درد کشیده رو می خواست تلافی...